others/content
نسخه قابل چاپ

نگاهی تاریخی به سیاست عادی‌سازی

از کمپ دیوید تا معامله قرن؛ روایت شکست ایده سازش

https://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifhttps://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/ver2/breadcrump.gifرهبر انقلاب اسلامی در بیاناتشان حرکت برخی دولت‌ها برای عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی را خیانت سران این کشورها به جهان اسلام توصیف کردند. رسانه KHAMENEI.IR برای بررسی مسئله عادی‌سازی این کشورها، به گفتگو با آقای سیدهادی سیدافقهی، کارشناس مسائل جهان اسلام پرداخته است. آقای سیدافقهی معتقد است که عادی‌سازی‌های اخیر، نوعی فرایند اسرائیلیزه کردن منطقه است و از نظر ماهیت، شبیه همان اقدامی است که صهیونیست‌ها بعد از جنگ جهانی اول در فلسطین شروع نمودند که در ادامه هم بر فلسطین ادعای مالکیت کردند.
 
*  ریشه این حرکت عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی از منظر تاریخی، به کجا برمی‌گردد؟
* بسم‌الله الرحمن الرحیم. رژیم صهیونیستی در چند نوبت با جهان عرب مخصوصاً با مصر در سال‌های ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ وارد جنگ تمام‌عیار شد. در سال ۱۹۶۷ رئیس‌جمهور مصر، آقای جمال عبدالناصر بود. این جنگ، معروف به جنگ شش‌روزه شد و مصر در آن شکست خورد که ضربه سنگینی برای کشور مصر و کشورهای جهان عرب بود؛ چون مصر، پیشانی جبهه مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی و به‌عنوان برادر بزرگ اعراب به شمار می‌رفت. این ضربه یک حالت یأس و ناامیدی نسبی برای آن‌ها ایجاد کرد.

بعد از فوت عبدالناصر، آقای انور سادات ریاست جمهوری مصر را به عهده گرفت. در سال ۱۹۷۳ بعد از بازپس‌گیری زمین‌هایی که رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۶۷ اشغال کرده بود، باز جنگ بین مصر و رژیم صهیونیستی درگرفت. در اینجا با پیروزی‌های مقدماتی، خط دفاعی رژیم صهیونیستی که در خاک مصر بود، شکسته شد؛ ولیکن این پیروزی‌ها دیری نپایید که متوقف شد.

بعد از این شکست‌ها، به‌طور کلی بسیاری از روشنفکران جهان عرب و برخی از فرماندهان نظامی‌شان، گزینه جنگ را آرام‌آرام کنار گذاشتند و به فکر ورود به گفتگو با رژیم صهیونیستی افتادند که اگر بتوانند برای گرفتن سرزمین‌های اشغالی، از طریق گفتگو صلح اقدام کنند؛ به شرطی که حقوق فلسطینی‌ها هم رعایت بشود. از این رو بود که آقای انور سادات به اسرائیل رفت و در کنست اسرائیل یا همان مجلسشان سخنرانی کرد. بعد آنجا اعلام کرد که دیگر قرار شد با اسرائیل صلح کنیم و با وساطت رئیس‌جمهور وقت آمریکا آقای جیمی کارتر، آقای انور سادات با نخست‌وزیر وقت اسرائیل مناخیم بگین، معاهده ننگین کمپ دیوید را در آمریکا امضا کرد.

معاهد‌ه کمپ‌دیوید، سرآغازی شد برای تابوشکنی سازش و نرمش در برابر اسرائیل. درنتیجه آرام‌آرام دیگر کشورها به فکر سازش با اسرائیل افتادند. اولین کشوری که بعد از مصر اقدام به امضای معاهده صلح در آن زمان کرد، اردن بود که آن زمان پادشاه اردن، ملک حسین بود. او هم تقریباً به سیاق کمپ دیوید توافق‌نامه صلحی با رژیم صهیونیستی به نام وادی عربه امضا کرد. این ضربه دوم بود تا اینکه از طرف بعضی از کشورهای حوزه جنوب خلیج‌فارس و بعضی از کشورهای شمال آفریقا مثل مغرب، به‌مرور زمان مراودات پشت‌پرده و گفتگوها و دیدارهای غیررسمی و نیمه پنهانی و آشکار و مبادلات تجاری بازرگانی آغاز شد؛ مثلاً دفتر بازرگانی در بعضی از کشورهای حوزه جنوب خلیج‌فارس تشکیل شد؛ مثل قطر که بعداً جمع شد یا سلطنت عمان و امارات گشایش یافت؛ ولی روابط رسمی و دیپلماتیک اعلام نشد.
 
* موج دوم خیانت عادی‌سازی از کجا نشأت گرفت و چگونه رشد پیدا کرد؟
* این مراودات رژیم صهیونیستی با برخی کشورهای عرب که از کمپ‌دیوید شروع شده بود ادامه داشت تا جنگ سنگینی در سال ۲۰۰۶ میلادی، این بار بین مقاومت اسلامی لبنان به‌رهبری حزب‌الله و شخص جناب آقای سیدحسن نصرالله، با رژیم صهیونیستی، به نام جنگ ۳۳ روزه درگرفت و صهیونیست‌ها شکست خوردند. خب اینجا واقعاً امیدی پیدا شد. در ادامه در سال ۲۰۰۸، ۲۰۰۹ میلادی جنگی بین غزه، یعنی سازمان‌های جهادی فلسطین با رژیم صهیونیستی در داخل سرزمین‌های اشغالی، به نام جنگ ۲۲ روزه درگرفت. در هردوی این پیروزی‌ها جمهوری اسلامی به مقاومت کمک کرد.

اینجا بود که رژیم صهیونیستی احساس خطر کرد. سران رژیم، دیدند آن چیزی که از معاهده کمپ دیوید می‌خواستند، یعنی نفوذ در جامعه مصر و عادی‌سازی روابط، محقق نشد. بعد از آن هم در اردن علی‌رغم امضای قرارداد وادی عربه اردن، در خود اردن، مردم به مخالفت با این قرارداد برخاستند. بیش از نیمی از جمعیت اردن، فلسطینی‌‌الاصل هستند، غیر از اردوگاه‌های فلسطینیان ساکن اردن. مردم اردن به‌شدت از رژیم صهیونیستی متنفرند؛ لذا اسرائیلی‌ها به فکر افتادند که با این شیوه، یعنی توافقنامه‌ها یا قراردادهای صلح، کار پیش نمی‌رود و آمدند دست از توسعه سرزمینی -یعنی همان شعار معروف از نیل تا فرات- برداشتند.

بعد از شکست سیاست نیل تا فرات، صهیونیست‌ها به فکر توسعه و نفوذ از راه دیگری افتادند و آن، مسئله عادی‌سازی با کشورهای منطقه بود. خب مثل قبل آماده‌ترین حکام منطقه برای عادی‌سازی، همین حکام حوزه جنوب خلیج‌فارس بوده و هستند. آمریکا در دوره ترامپ خیلی تلاش کرد یک سری حرمت‌ها و خطوط قرمز را بشکند تا ترس این سران دولت‌های دست‌نشانده منطقه از این کار بریزد. آمریکا مسئله عادی‌سازی و معاهده آبراهام را مطرح کرد و آن را معامله قرن خواند تا این کشورهای حوزه جنوب خلیج‌فارس با حمایت رژیم صهیونیستی و آمریکا و کشورهای غربی خودشان را آماده کنند تا بتوانند چراغ این عادی‌سازی را روشن کنند و ادامه بدهند.
 
* عادی‌سازی برای فلسطینی‌ها چه عواقب و پیامدهایی دارد؟
* عامل اصلی که موجب تضعیف مقاومت می‌شود همین خیانت سازش دولت برخی کشورهای اسلامی با رژیم صهیونیستی است. بعد از امضای معاهده کمپ دیوید وادی عربه، یاسر عرفات دید پشتش تقریباً خالی شده است؛ یعنی دو کشوری که بایست جبهه خط مقدم مبارزه با رژیم صهیونیستی می‌بودند، این‌ها مفتون شدند و لذا عرفات بعد از آن، معاهده صلح اسلو را امضا کرد؛ البته هیچ‌کدام از بندهای معاهده اسلو را رژیم صهیونیستی اجرا نکرد و طرف فلسطینی حتی سود ظاهری‌ای هم نکرد. از اینجا بود که آرام‌آرام جامعه فلسطینی و فرماندهی فلسطین، دوشاخه شد: یک شاخه سیاسی که رأسش آقای محمود عباس بود و هم‌اکنون رئیس سلطه خودگردان فلسطین است و مقرّش هم در رام‌الله و در کرانه غربی است و یک شاخه جهادی که این‌ها حاضر نشدند به‌هیچ‌وجه تسلیم بشوند و متوجه شدند که واقعاً معاهده‌های سازش یک خیانت آشکار است که نفعی برای ملتشان نخواهد داشت.

خب آن زمان، زمان آقای کلینتون بود. آقای کلینتون و یاسر عرفات در کاخ سفید این معاهده را امضا کردند. وقتی نتانیاهو به مدت یازده سال آمد، معاهده اسلو را از اساس زیر پا گذاشت و دیگر کسی سؤالی از اسلو نکرد؛ حتی ترامپ که آمد، گفت اورشلیم پایتخت یکپارچه و ابدی اسرائیل می‌شود؛ یعنی ما دیگر حتی چیزی به نام قدس شرقی که دست مسلمان‌ها بود، نخواهیم داشت. در ادامه هم آمریکایی‌ها سفارت خودشان را از تل‌آویو به بیت‌المقدس منتقل کردند و ترامپ ارتفاعات جولان را به نتانیاهو بخشید.

در چنین شرایطی محمود عباس که الآن هم دارد همکاری امنیتی با رژیم صهیونیستی می‌کند می‌گفت ما می‌توانیم از طریق مذاکره و مبارزه مدنی حقوق ملتمان را بگیریم؛ در حالی که بدتر شد؛ یعنی این همکاری امنیتی به‌ضرر مردم مقاوم فلسطین تمام شد.
 
* واکنش مردم فلسطین و گروه‌های جهادی به این سیاست‌های متجاوزانه که مخصوصاً در دوره ترامپ آشکارتر شد و شدت گرفت چه بود؟
* در واکنش به این مسائل بود که سازمان‌های جهادی در چند نبرد، مخصوصاً جنگ پارسال، معروف به جنگ سیف‌القدس، ضربات بسیار سنگین و دردناکی به رژیم صهیونیستی وارد کردند. بسیاری از مواضع حیاتی صهیونیست‌ها مورد اصابت موشک‌های مقاومت اسلامی قرار گرفت و نتانیاهو خودش درخواست آتش‌بس کرد؛ چون واقعاً آسیب دید.
آخرین جنگ هم که چند ماه پیش بود این بار فقط گروه جهاد اسلامی، رژیم صهیونیستی را در زمان حکومت نفتالی بنت شکست داد و باز این رژیم صهیونیستی بود که از مصری‌ها درخواست آتش‌بس کرد و آتش‌بس این دفعه با شرایط سازمان جهاد اسلامی اجرا شد.

در سال اخیر شاهد ظهور نیروهای مقاومت در کرانه غربی بودیم و این خواست رهبر انقلاب هم بود. در آخرین اجلاسی که در کنفرانس حمایت از فلسطین برگزار شد، خود حضرت آقا حضوری سخنرانی کردند و فرمودند کرانه غربی هم باید مسلح بشود؛ یعنی بار فشار رژیم صهیونیستی، فقط روی دوش مردم غزه نباشد؛ به‌خصوص اینکه کرانه غربی، زمین خیلی بازتری است و امکانات، آنجا فراهم‌تر است. حالا هم می‌بینیم که هم در اردوگاه جنین و هم در اردوگاه شعفاط و جاهای دیگر، مقاومت جدی شده است؛ یعنی الآن روی زمین مستقیم با نیروهای اشغالگر صهیونیستی درگیرند. تلفات هم دارند متحمل می‌شوند و الآن تشکیلاتی به نام بیشه شیران در کرانه غربی اعلام موجودیت کرده است که خواب را از سر صهیونیست‌ها ربوده است.

امروز ما شاهد رشد و توسعه و بالندگی مقاومت جهادی فلسطینی‌ها در کرانه غربی هستیم و این پیش‌بینی و خواست مقام معظّم رهبری بود.
 
*  آن فرایند تاریخی مصالحه، چه تفاوتی با پروژه فعلی عادی‌سازی دارد؟
* با امضای معاهده‌های ننگین، چه کمپ دیوید مصری، چه معاهد‌ه وادی عربه اردنی و چه اسلوی فلسطینی، نه مردم فلسطین و نه اردن و نه مصر، پذیرای صهیونیست‌ها و اشغالگرها نشدند و این عادی‌سازی و مصالحه و تبادل سفیر، در سطح حکام ماند؛ لذا به آن می‌گویند عادی‌سازی حاکمیتی و حکومتی، نه مردمی.

در این فاز جدید، یک اتفاق خیلی خطرناک دارد می‌افتد. اسرائیلی‌ها وقتی دیدند که نمی‌توانند توسعه سرزمینی داشته باشند و در محاصره محور مقاومت هستند، به فکر توسعه نفوذ راهبردی و توسعه اقتداری افتادند، به فکر توسعه امنیتی و بازرگانی و مهم‌تر از همه، عادی‌سازی مردمی افتادند؛ آن‌هم به‌وسیله سازمان‌های اطلاعاتی و رسانه‌هایشان.
 
* این نوع جدید عادی‌سازی در کدام کشورها بیشتر دارد اتفاق می‌افتد؟ مثال می‌زنید؟
* مثلاً اتفاقی که الآن دارد در امارات و بحرین اتفاق می‌افتد، صرفاً مسئله سفارت باز کردن و سفیر دادن و سفیر گرفتن نیست.

رژیم آل‌خلیفه، بنیه اجتماعی و بنیه فرهنگی بحرین را دارد عوض می‌کند. رژیم بحرین برای کاهش اکثریت شیعه بحرین، دارد از کشورهای عربی و غیرعربی آدم می‌آورد و به آن‌ها شهروندی می‌دهد که شیعه در اقلیت بیفتد. آل‌خلیفه در کتب درسی، محتواهایی به‌نفع صهیونیست‌ها وارد کرده است. معابد دینی، برای یهودی‌ها، مسیحی‌ها و حتی برای هندوها دارند می‌سازند که در این سفری که پاپ می‌خواهد بیاید، می‌خواهد کلیسای مسیحیان بحرین را افتتاح کند. این‌ها در راستای معاهده آبراهام است. حتی الآن دولت بحرین، برای یهودی‌ها دارد تسهیلات ایجاد می‌کند که این‌ها زمین بخرند. الآن در محلات حساس یا قدیمی منامه دارند زمین می‌خرند، شرکت می‌زنند و معبد درست می‌کنند؛ یعنی می‌خواهند از سطح ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان، نسل تربیت کنند. این دیگر اسمش عادی‌سازی حکومتی نیست. این عادی‌سازی بنیادین و ریشه‌ای است. الآن در بحرین اکثر مراکز امنیتی و حاکمیتی، دست اسرائیلی‌هاست.

در امارات هم دارند همین کار را می‌کنند؛ یک محله مسکونی برای یهودی‌ها اختصاص داده‌اند که معبد هم در آن درست شده. حتی دیوار ندبه هم برای آن‌ها ایجاد کردند که بروند، آنجا عبادت کنند. تغییر بافت دینی و بافت فرهنگی و بافت اعتقادی در دستور کار است که می‌گویند ما اسرائیل را از خودمان بدانیم و اسرائیل در تار و پود اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، دینی و هنری رسانه‌ای ما بیاید.

این‌ها دیگر یک عادی‌سازی حقیقی و نه صرفاً سیاسی و پذیرش ارزش‌ها و معیارهای صهیونیستی در دل یک جامعه اسلامی سنتی و اصیل است؛ در تمام برنامه‌هایشان، چه در برنامه‌های کودکانشان، چه در کتب درسی‌شان، چه در دانشگاه‌هایشان، چه در رادیو تلویزیونشان، با زبان هنر و طرق دیگر، همه‌جا دارند این فرهنگ صهیونیستی را جا می‌اندازند. این هشدار رهبر انقلاب برای این است که جلوی این فرایند را بگیرند که ممکن است آرام‌آرام نفوذ اسرائیل در بحرین و امارات، آن‌قدر زیاد شود که ما شاهد اسرائیل‌های دیگری در نزدیکی‌مان شویم. البته ان‌شاءالله نخواهند توانست؛ ولی خب فلسفه هشدار حضرت آقا نسبت به خیانت عادی‌سازی همین است.

نگاه رهبر انقلاب این است که ما باید آمریکا را از منطقه اخراج و رژیم صهیونیستی را ریشه‌کن کنیم تا به سمت تمدن نوین اسلامی پرواز کنیم. ما هم برنامه داریم. این‌طور نیست که ما دست روی دست بگذاریم و تماشا کنیم که اسرائیل هر غلطی می‌خواهد، در منطقه بکند و ما ساکت باشیم. نه ما هم داریم کار می‌کنیم؛ لذا ما در حال مسابقه با رژیم صهیونیستی و مزدوران حکام خلیج‌فارس هستیم و نباید اجازه بدهیم که با همکاری و توطئه برخی از حکام خلیج‌فارس عملی بشود.
....
لطفاً نظر خود را بنویسید:
نام :
پست الکترونیکی :
نظر شما :
ضمن تشکر ، نظر شما با موفقیت ثبت شد.
پايگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيت‌الله‌العظمی سيدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی